مدح امام حسن مجتبی علیهالسلام
آمــدم پـشـت در خـانــۀ آقـای کــریــم میکشم بر سر خود خاک کف پای کریم درِ ایـن خـانـه ز مـقـدار نـبـایـد دم زد با همه فـرق کـنـد شیـوۀ اهـدای کـریم من فـقـط آمـدهام سیـر نگـاهـش بکـنم کارمن نیست سرودن ز سجایای کریم اولـیا پـشت در خـانۀ او صف بستـنـد در خود عرش بود مرتبه و جای کریم نان این خانه به ما عزت و شوکت بخشید به جهان فخر کنند خیل گـداهای کریم ما گـدای پـسر ارشـد حـیـدر حـسنـیـم پس امید هـمۀ ماست به مـولای کـریم میرود دل به همان جا که تعلق دارد مـیرود پـشت در خـانـۀ آقـای کـریـم |